محل تبلیغات شما

پاییز جان! چه شوم، چه وحشتناک
آنک، بر آن چنار جوان، آنک
خالی فتاده لانهٔ آن لک لک
او رفت و رفت غلغل غلیانش
پوشیده، پاک، پیکر عریانش
سر زی سپهر کردن غمگینش
تن با وقار شستن شیرینش
پاییز جان! چه شوم، چه وحشتناک
رفتند مرغکان طلایی بال
از سردی و سکوت سیه خستند
وز بید و کاج و سرو نظر بستند
رفتند سوی نخل، سوی گرمی
و آن نغمه‌های پاک و بلورین رفت
پاییز جان! چه شوم، چه وحشتناک
اینک، بر این کنارهٔ دشت، اینک
این کوره راه ساکت بی رهرو
آنک، بر آن کمرکش کوه، آنک
آن کوچه باغ خلوت و خاموشت
از یاد روزگار فراموشت
پاییز جان! چه سرد،‌ چه درد آلود
چون من تو نیز تنها ماندستی
ای فصل فصل‌های نگارینم
سرد سکوت خود را بسراییم
پاییزم! ای قناری غمگینم

/از کتاب عاشقانه های کبود

/ پاییز ۱۳۳۵

 

 

 

 

ماه حرام و این همه خون ریزی

آقای سید حسن مشتاقی آرانی کیست؟

تهران نگران، بغداد نگران، بیروت نگران

جان ,شوم، ,سوی ,سکوت ,پاییز ,رفت ,جان چه ,چه شوم، ,شوم، چه ,بر آن ,خاموشتاز یاد

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پسری که دنیا را گشت از چین دبی ترکیه