مطابق معمول از خواب بیدار شده ام برای دارو.
کنترل قند و فشار خون و بقیه قضایا .
ساعت یک و نیم بامداد شنبه چهارم آبان ۱۳۹۸ را نشان می دهد که دلمان به بارانی بودن چنین شنبه ای خوش است.وگرنه چیز دیگری در این شنبه وجود ندارد برای دوست داشتن .
در این میان نگاهم به اخبار می افتد که از آشوب زدگی شهر کربلا در عراق سخن می گوید.
یاد دایی میرزا می افتم.
دایی میرزا ذاکر هیئت ی محله ما بود درپنجاه/ شصت سال پیش.
صدای درشت و بمی داشت:
کربلا غوغاست امروز
م کبراست امروز
دایی ,میرزا ,غوغاست ,کربلا ,افتد ,یاد ,دایی میرزا ,در این ,عراق سخن ,در عراق ,کربلا در
درباره این سایت